بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این مپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست
***
دلتنگم آن چنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
***
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
***
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب...
شعر از فریدون مشیری
با صدای همایون شجریان
چقددددددددددددر این شعری که گذاشتی دلنشینه و خاطره انگیز
کدی جان ما مشتاقانه منتظر مطالب زیبات هستیم تا مثل گذشته ازشون لذت ببریم
یادته؟؟؟
اینو قربانی هم خونده...
ها
ها...
هاهاهاها...
دل
دل
دلاااااااااااااااااا
امان................
هر دو رو شنیدم. اما این کجا و آن...
سلام
وقتی 29 ساله شدی دیدمت ، وقتی رفتی سفر فهمیدم ، وقتی از خوابگاه نوشتی خواندمت ...
حالا که قسمت نظرات را فعال کرده ای می توانیم نظر بگذاریم دیگر ، نه ؟
سلام
به به...
به به!
این جا آب و جارو شده. خوشگل شده ماشالله...
مبارکههههههههههههههه
به به چه نظرت با شخصیتی!
درفت های ایمیلو اگه جمع کنی با مچ آل بسته ای که از صفحه کلید جدا نمی شه، به این نتیجه می رسی که فرستاده نشدن ایمیل ها جهت سر کار رفتن و تو کف موندن مقصدهای محترمه!
خیلی بامزه بود دوست جون. ممنون.
سلام عزیز چطوری؟ قربونت برم. ببخشید که زنگ زدی نتونستم خوب باهات صحبت کنم.
تو هم ببخش که من خیلی دیر زنگ زدم.
ایشاالله جبران می کنم. :)